وانشات unrepeatable | تکرارنشدنی #4

Part 4

[کلی خوشگذروندیم، رفتیم آکواریوم بعدش رفتیم موزه اونجا نامجون هم دیدم، رفتیم شام خوردیم بعد از شام با بچه ها رفتیم ساحل، ساحل توی شب خیلی قشنگ میشد]

ا.ت : بچه ها نگاه کنید انعکاس ماه روی دریا چقدر قشنگه
[گوشیمو دراوردم و عکس گرفتم و بعدش گوشیو دادم به دوستم تا از خودمم عکس بگیره، عکسارو واس تهیونگ فرستادم، تهیونگ هم جواب داد]
تهیونگ : خوشحالم که خوبی و خوشمیگذرونی، به اندازهی تمام فکرای قبل خواب دوست دارم، شب بخیر عزیزم
[با حرفاش هر بار دل منو میبرد و منم دربرار حرفاش فقط اشک میریختم]
[الان دو روز میگذره و عین دوماهه برام، داشتم فیلم نگاه میکردم که صدای تهیونگ اومد]
تهیونگ : من برگشتم
[خیلی اروم و طولانی بغلش کردم و پیشونیمو بوسید]
تهیونگ : دلم برای عطر تنت تنگ شده بود

[یه دو ساعتی گذشت و رفتم روبه روی تهیونگ روی میز نشستم و بحث و باز کردم]
ا.ت : خب قضیهی همکاری تو با ایو چیه
تهیونگ : گفتم که عزیزم قراره نقش همسرش رو بازی کنم

#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
دیدگاه ها (۰)

وانشات unrepeatable | تکرارنشدنی #5

وانشات unrepeatable | تکرارنشدنی #6

وانشات unrepeatable | تکرارنشدنی #3

وانشات unrepeatable | تکرارنشدنی #2

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

پارت ۷۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط